آی خنیاگران غمگین
آی خنیاگران غمگین
در شهر ما به رقص در آیید
اینجا ترانه ی کودکی خفته است.
کودکی که دستانش
سرشاری عطوفت و ایمان بود و
هنوز عطر صدایش
هنگام چانه زنی با
رهگذران بیحوصله
سردی فضا را در خویش می پیچد.
و نم آهنگ نگاهش
فریادی است .
آی خنیاگران غمگین
اینجا سرمست بیایید
وآوازه خوان
اینجا قلب کودکی باشوق
جوانه می زند.
کودکی که هیچگاه کودکی نکرد
نه آنکه نمی خواست
نمی توانست .
آی خنیاگران شوریده
اینجا به احترام
کمی
شوریده گی کنید ....
فتح الله کیاییها