وقتی خروس سه بار بخواند، مصلوب می شوی!
تصویری بودم
دنباله ی یابویی با کجاوه ی سیاه
مویه های زنانی یائسه
و ضجه ی کودکان کار
در فراغ پدری ...
و شاید هم
زخمی به چرک نشسته
در تار و پود ناسور شده ی دردی.
فریادی بودم
در گلویی شاید
دلخسته از زخم طنابی .
نغمه ای بودم بر زبانی
از بیخ بر کنده شده
و خیانتی شاید
در شام آخرینی.
دنباله ی یابویی با کجاوه ی سیاه
مویه های زنانی یائسه
و ضجه ی کودکان کار
در فراغ پدری ...
و شاید هم
زخمی به چرک نشسته
در تار و پود ناسور شده ی دردی.
فریادی بودم
در گلویی شاید
دلخسته از زخم طنابی .
نغمه ای بودم بر زبانی
از بیخ بر کنده شده
و خیانتی شاید
در شام آخرینی.
وصله ی ناجوری بر زندگی
و شاید تابوتی روان
در پس یابویی
که سم های خونابه چکانش
پس لرزه های عرش بود
از ترس فرشی با خون پنجه
به بافت بر نشسته.
بغضی بودم
بر گلوی کودکی
و فریادی بر لبان کارگری
و خشمی در فریاد مادری.
خودِ درد بودم گویا
در بغض فرو خورده ی پدری.
تصویری فرو مانده
دنباله ی یابویی سیاه
که می تازد بی قرار
و خونفشان سم هایش
مرتعی است
در یائسه بازار بی دردی.
من غمان توام
باکره ای به درد نشسته
در زایمان شبی بی فردا.
وقتی خروس
سه بار بخواند
مصلوب می شوی
بی آنکهزاده شوی.
وقتی خروس سه بار بخواند.....
ف.ک
و شاید تابوتی روان
در پس یابویی
که سم های خونابه چکانش
پس لرزه های عرش بود
از ترس فرشی با خون پنجه
به بافت بر نشسته.
بغضی بودم
بر گلوی کودکی
و فریادی بر لبان کارگری
و خشمی در فریاد مادری.
خودِ درد بودم گویا
در بغض فرو خورده ی پدری.
تصویری فرو مانده
دنباله ی یابویی سیاه
که می تازد بی قرار
و خونفشان سم هایش
مرتعی است
در یائسه بازار بی دردی.
من غمان توام
باکره ای به درد نشسته
در زایمان شبی بی فردا.
وقتی خروس
سه بار بخواند
مصلوب می شوی
بی آنکهزاده شوی.
وقتی خروس سه بار بخواند.....
ف.ک