Sonntag, 1. September 2019

مستند (قدیس) و حساب اهل قلم و چماق



موسیقی در شعر شاملو
صدای شلاق بر گرده ی زحمتکشان است
و این موسیقی را کسی جز
 تحقیرشدگان در نمی یابد.
ف.ک
حکایت( قِدیس) و  حساب اهل قلم و  چماق!

مستند قدیس را دیدم، نه یکبار که چند بار و البته به احترام جناب آقای حسین لامعی که سانسور بر مستندش را معترض بود، نسخه کاملش را هم دیدم . یکساعت و سیزه دقیقه و اندی... آنچه که حاصلم شد جهل مرکب جناب لامعی بود با سکانس دومش که صحبت های شاملوست در دانشگاه برکلی، او ندانسته و نفهمیده خودش را و مستندش را که با هزار سریش نچسب و البته به حول و قوه ی ریش ولایت وقیح بهم چسبانده شده بود، در معرض  قضاوت پیش از موعد شاملو گذاشته بود :
... آدمی ( نجف دریا بندری) را می برند زیر سوال وقتی که میاد، برمیگرده تهران و گفتگویی که با هاش می کنند در جواب می گه که: ...(اون مردک خل وضع مازندرانی با اون اسم عوضی اش ( یعنی نیما) اون نمی دونم مشنگ فلان که معلوم شد صادق هدایت را می گه...
این آیا غیر از فرصت طلبی و کوشش برای نزدیک شدن به نهاد حاکمه ایست  که از هدایت متفره ، نیما رو دوست نداره و بلکه محتشم کاشانی رو می خواد ... آیا این کوششی برای نزدیک کردن خود به رژیم نیست؟
اینها دغدغه های شاملوست شاعری در کنار مردم و برای مردم و البته با کوششی وصف ناپذیر برای درهم شکستن تابوهای کهنه و فرسوده هنر این سرزمین . خواه در شعر و ادبیات و موسیقی و خواه در سیاست .
اگر چه از نگاه من، قدیسی وجود ندارد و همه ( حتی خداو پیامبرانش) نقد پذیرند اما تقاوت بسیاریست بین نقد علمی و عقده گشایی و کینه توزی...
آنچه مرکز ثقل این مستند است سخنان اساتید شفیعی کدکنی و رضا براهنی است و اینکه آنان بجای یک نقد ناب و علمی از شاملو و آثارش دست به تخریب ژرنالیستی او زده اند. آنچه من از محضر این بزرگان ادب آموخته و بکار گرفته ام ، نقدی جانانه و بر پایه آثار هنری آنان است نه زندگی خصوصی . زیرا بنا به آموزش انان هر انسانی می تواند نقاط ضعف و قوتی داشته باشد. هر انسانی می تواند در ادوار زندگی اش تغییر کند و البته باید هم که چنین باشد و شاملو /البته تا آنجایی که من شناخته ام/ شخصیتی است که  لایه لایه ی خودش را و در طول زمان و البته صادقانه و بی شیله پیله به نقد کشیده و ابایی از تمسخر شدن ندارد. او صداقت خود را دارد و بر خلاف نظرات اساتید مذکور/ بر اساس این قضاوت بیرحم خویش است که در دل توده ها جای گرفته / نه تبلیغات حزب توده و یا سلطنت طلبها و  چریکها.
عمق کین توزی و عناد علیه شاملو را می توان از نظرات اساتید ادب بخوبی درک کرد آنجا که شفیعی کدکنی می گوید:
حق این است که شاملو را برای نسل جوان امروز باید تجزیه و تحلیل کرد. ممکن است در این تجزیه خیلی از محسنات او تبدیل به نقاط ضعف شود ولی به هر حال، از این کار گزیری نیست. این کار را آیندگان با بی‌رحمی خواهند کرد. اگر جوانان امروز بدانند که شخصیّت ادبی آقای شاملو چگونه تشکیل شده‌است، هرگز این‌گونه عمر خود را صرف شعر، آن هم شعر این طوری -که در روزنامه‌ها می‌بینیم- نخواهند کرد.
شاملو رتوریک شعر فارسی را عوض کرد. نیما تا حدی این کار را آهسته و با ترس و لرز انجام داده بود ولی این ( فرزند زنا زاده ی شعر) به‌طور لجام‌گسیخته‌ای با رتوریک شعر فارسی سنتی و شعر تولَّلی درافتاد و «هوای تازه»‌ ای وارد شعر فارسی کرد.
و البته  رضا براهنی هم در باره اش می گوید:
...بار دوم که شاملو آمد به آمریکا روشن نبود برای چه آمده است . علاوه بر این نمی توانست بدون داشتن گروه مبارزه کنه، خصوصا که زبان هم بلد نبود . با مترجم هم که نمیشه مبارزه کرد...
آنچه مرا وادار به نوشتن این سطور کرد، نه جوابیه ای به چهل تکه ی  حسین لامعی( که البته معذورانه، ماموریت خویش را با همکاری بسیاری از ناکسان همچون ابراهیم گلستان و رسوای زمانه ؛ مسعود بهنود؛ و با رندی و زیرکی پیش می برد )  که  دغدغه های شاملوست  که می گوید : هیچ تنابنده و حتی خدایی مصون از نقد نیست که نقد جان و کمال آدمی است .( آنجا که فردوسی و موسیقی سنتی ایرانی را به چالش طلبیده و شجاعانه از مواضعش در مصاحبه با ایرج گرگین دفاع می کند.). شاملو اصالتا ویرانگر کهنه ها و معمار تازه گی هاست و طبیعی است که بی هراس از یک نقد جانانه و علمی و بدون غرض ورزی و کینه توزیست و این چنین است که در ذهن مخاطب مستند این سوال شکل می گیرد که :آقایان اساتید:
 در یک نقد علمی و بیغرض ، نقش چماق را بازی کردن ارجح است یا اصول حرفه ای نقد ادبی ؟
البته ضرب المثلی است فارسی که می گوید سکوت علامت رضاست و امید آنکه ساحت انسانی ادب و هنر آلوده و خونین از چماق نشود .و اساتید محترم با موضع گیری ای صریح و رک، حساب اهل قلم را از حساب اهل چماق جدا سازند   
هیچکس معصوم نیست، چرا که تبعید انسان به زمین ، عصیان بود و عصیان روحِ هنرِ مستتر در آدمی  .
فتح الله کیاییها