Mittwoch, 19. September 2018

نامه هایی که هرگز پست نشد (۲۳)


از دماوند بر گشته بودم.
خیابان بوی نم باروت داشت
 و قلبها :
مهمانسرا ی گلوله .
سردخانه جرجانی
بوی گس گریه داشت
گریه ای که پنهان می شد
در حضور پیروزی.

فتح الله کیاییها
 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen