برای
قربانیان تجارت شوم اسلحه و جنگ جنگ جنگ
زیبا ترین گلش را
در پوکه ی زنگ زده
ی بمبی کاشت
که خانواده اش را
با خود برده بود.
در شبی که ماهتاب
از سر دلتنگی
آب می داد گندم
زارهای
یائسه ی امید را.
می دانست
گریه بر جنازه ی
بشر
نقطه آغاز بلاهتی
است
بی پایان!
بشریت مرده بود
پیش از آنی که
زیستن را
در پس تجربه ای
دردناک
آموخته باشد.
زیبا ترین گل اش
امید بود
و شوق و تلاش.
فتح الله کیاییها
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen