Mittwoch, 8. August 2018

نامه هایی که هرگز پست نشد (قسمت ۲۰)

دیروز سقاخونه نوروز خان بودم . فاطی پر اشگ بود و چشم براه .پول داد براش شمع روشن کنم . نسرین بد جوری رو دل کرده و شب تا صب می ناله.زهره هم که گرفتار خشت زدنه. فاطی شده له له و منم شدم ور دستش .
 شمع ها رو که روشن کردم یاد تولدت افتادم . دریغ از یک ریال که بتونم برات یه کیک یزدی بخرم . تف بگور پدر بی پولی . 
گور باباش فردا می رم مجیزشو میگم شاید افاغه کرد . می دونم آسد امجد هوامو داره . 
همش تقصیر امیر کچل بود که تو روی حاجی اسلامیه وایسادم. یکی نیس بگه آخه الاغ ؛ خر خودتو برون تو رو چه به این و اون .
فتح الله کیاییها

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen