Montag, 14. April 2025

فروغ! یک شعر بی دروغ

 

اقایی که شما باشین گفت بیا بریم برا فروغ شب یادبود بذاریم، ملت میان پول میدن مشت مشت. ما رو می گی خام شدیم و رفتیم. دم در یه هیولا اومد و گفت بلیط لطفن، گفتیم بیخیال بابا ما سخنرانیم ناسلامتی، حالا گفتیم امشب واسه فروغ، فک بزنیم مفتی، حالا تو لندهور اومدی بلیط لطفن می خوای. اصلا بگو به بینیم لطفن چه خریه. هنوز لپ مطلبو نگفته بودیم که یه لندهور دیگه پیداش شد و مثه ساندویچ تخم مرغ، لقمه پیچون کرد و انداختمون تو جوق اب.
خداییش تازه ملتفت شدیم که تاج کاغذین فروغ و اون گل و اون بقیه حرفا ینی چی.
اخه بیخیال ابجی، بیخیال داداش نمی خواد واسه فروغ حسینیه ادبی راه بندازی و خودی نشون بدی. مثه فروغ راس و ریس باش. خودت باش، کنار مردم باش.
ساندویچ تخم مرغ که یادت نرفته. خودت باش با فروغ و البته این خانه سیاه است.
باقی فدات و عزت زیاد
نامه هایی که هرگز پست نشد
ف. ک
نقاشی رامک شیرانی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen