Montag, 14. April 2025

زندگی پشت پنجره

 

زندگی پشت پنجره می رقصد
پنجره می گشایم
حنجره زخمی است.
کسی اواز مرا نمی خواند
زندگی اما
سراپا شور
مست و بی قرار
می رقصد.
پنجره را باز می گذارم
مادر با استکانی تلخ از چای
می اید
لبخند می زند
و می گوید
رقص زندگی زیباست.
لبخند می زند.
اما زندگی سرشار از رقص مرگ است
شاداب. با نشاط.
تلخی چای حنجره ام را التیام می دهد.
همگام زندگی می رقصم
مادر سالهاست پشت پنجره می رقصد.
فتح الله کیاییها
نقاشی رامک شیرانی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen