Donnerstag, 29. März 2018

نامه هایی که هرگز پست نشد(۱۴)


 وقتی علی تلمبه پرسید : چرا مراسم اوس عباس رو تو مسجد حوض نمی گیرین؟ جخ حالا که آسد ممباقر  گفته لازم نیست پولی هم بدین .
عبدالله پاک قاطی کرد و یه راس رفت توشیکمش و گفت : اون مسجد نجسه . 
مسجدی که حسین سیا مداحشه و سد ممباقر پیشنمازش، خب نجسه دیگه . بازم گلی به جمال سلیمون جهود سبزی فروش که تا حالا کلی سر زده به خونه ی اوس عباس .  
یادم نمی ره وقتی اوس عباس تو بستر مریضی افتاده بود ،طفلی میومد عیادت ولی دم در وا می ساد و می گفت می دونم شما یهودی ها رو نجس می دونین . تو نمیام. فقط می خوام عیادت حالی داشته باشم . که اوس عباس با بغض گفته بود بیا تو تا اشکمو در نیاوردی.
این آسید ممباقر جد کمر زده ؛ یه دفعه هم نیومد . حالا سر و کله اش پیدا شده؟ واسه چی ؟بوی مال یتیم به دماغش خورده یا هوس  بیوه زن رو پیدا کرده ؟؟؟؟ هان؟ گه به شرف اون مسجد و خدام و پیشنماز و پس نمازش....
عبدالله بدجور قاطی کرده بود .
مراسم خوب و عالی تو خونه اوس عباس برگزار شد. سلیمون هم بود .  
همه بودن جز بی مراما .

نامه هایی که هرگز پست نشد
فتح الله کیاییها


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen