Montag, 14. April 2025

وظیفه هنرمند

 


وظیفه هنرمند!
این مبارزه نیست که از ما یک هنرمند می سازد، این هنر است که از ما یک مبارز می سازد. ( آلبر کامو)
به گمان من هنر چیزی نیست جز ابراز تفکرات و اندیشه های آدمی به فراسوی رویدادها و اتفاقات جاری زندگی که جهان پیرامونمان را تحت تاثیر قرار می دهد .
هنر بیان کننده اندیشه های انسانی است.
اندیشه هایی که بر اساس ان روابط خودش را با محیط پیرامونش ، تنظیم کرده و هر روز هنرمند را نسبت به رفتار ها و هنجارهایش با دیگران و البته دیگران با او ، به چالش می کشد و از او می خواهد تا با هر زبان ممکن و هر نوع ابزاری که می تواند آنرا به اطلاع همگان رسانده و از آنها نیز مصرانه بخواهد که عقاید جاری خودشان و برداشتها و تحلیهای شان را به اطلاع دیگران برسانند تا همگی در سایه روابطی معقول و عاطفی به ساخت دنیایی بهتر و انسانی تر به پردازند.
هنر مند کسی است که با صراحت و روشنایی کامل و وافی، نتیجه تفکراتش را نسبت به جهان پیرامون،« نه برای اظهار وجود، که برای گشودن پنجره ای رو بوسعت دنیای خودش » ابراز می کند.
او باور دارد که اگر دیگران هم پنجره های دنیای درونشان را بروی همگان بگشایند، جهان بینی وسیع و ژرفناکی رو به افق آینده جوامع بشری گشوده می شود که در چشم انداز روشن و امیدوار کننده آن، دنیایی بهتر بر اساس روابطی انسانی تر، تحقق خواهد یافت.
دنیایی که در آن نه از بهره کشی جنسی و تجاری و سیاسی خبری هست نه از جنگ و گریزهای ویرانگر ی که آثار مخربشان را در طول تاریخ حیات بشری بوضوح دیده ایم.
هنرمندی متعهد و مبارز، بر این باور است که زندگی بهتر ، تنها و تنها در شناخت دقیق یکدیگر و افکار و عقاید و نظرات هم ممکن است. و این مبارزه ایست که هنر در درون ادمی، شکل می دهد و از او یک رهرو پویا و توانمند می سازد.
و هم از اینروست که: تاریخ سرشار از کشاکش تمامیت خواهان و دیکتاتورها با هنر و هنرمند است .
بنا بر گواهی تاریخ حیات بشری: رد پای خون آلود شرارتهای خودکامگان و متعصبین« اعم از مذهبی، عقیدتی، نژادی و سیاسی» را بر هنر مند و آثارش، می توان مشاهده کرد.
تاریخ تمدن بشری سرشار از وقایع خونباری است که بر اهل هنر و در نتیجه بر جوامع انسانی رفته است ، و این وظیفه هنرمند را «بعنوان یک مبارز خط مقدم جبهه ی جنگ با جهل و خودکامگی و سیاه اندیشی» دو چندان می کند.
آری هنرمند می تواند با قوه تخیل خود ، نمایی واقعی از جهان کنونی ما «بی پیرایه و ماسک،» نشان دهد. او این قدرت و اعجاز را در سایه هنر بدست آورده و با همان هنر و زبر دستی که در نتیجه کنکاش در وقایع روزانه است، می تواند جهان دیگری را ارایه دهد . جهانی که دیگران هم به سهم خود در پی ریزی و ساختش سهمی مستقیم دارند .
هنر اصیل و پاک و انسانی، هنرمند را وادار می کند که متعلق به جایی، اندیشه ای و قوم و قبیله ای نباشد. وطن او، اندیشه او « اعم از سیاسی و مذهبی ووو» ، قوم و قبیله او، جهان و موجودات ساکن در آن است.
موجوداتی رنگارنگ، با نشاط، کارافرین و سازنده . اگر چه این به مدینه فاضله ای می ماند که رسیدن به آن در حد خواب و رویاست. دور دست است و بدست نیامدنی. اما مگر انسان وظیفه دیگری جز تلاش دارد؟
هنرمند خوب می داند که پایانی در راه نیست و ازین حقیقت نه تنها اندوهگین و خسته و آزرده نمی شود، بلکه بر شوق و ذوق رفتن و رفتن و رفتنش می افزاید. او بخوبی دریافته است که راه هر چه سختر، شوق ادامه دادن بیشتر است. چرا که در پس هر راه، وادی روشنی وجود دارد که به او و همراهانش، تجربیاتی بیشتر و درکی عمیقتر از خود و جهان پیرامونش عطا می کند .
هنرِ دسترسی به ماورای مرزهای بیکران تفکرات و اندیشه های بشری ، از هنرمند، خالقی بی همتا می سازد. خالقی نه برای پرستیدن که برای شناخت و معرفی زوایای راز گونه دنیای درونش.
در یک کلام، هنرمند پیامبری است که رسالتش، ایجاد صفوف در هم فشرده بنده و مرید و امت نیست. او بدنبال قشون و لشکری از جان برکفان هواخواه نیست. رسالتش فریاد قاطع و بلندیست که می گوید، پیام اندیشه هایت را بگوش جهانیان برسان و برای وصول به رویاهایت تلاش کن، با تاریکی ها، زشتی ها و پلشتی ها ، نبرد کن و هرگز پا پس مکش.
فتح الله کیائیها
نقاشی: رامک شیرانی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen