تموم
هفته گذشته رو بد بیاری داشتم . مهره ها رو هر جور می ریختم زپلشگ می اومد .
بی انصافا، حروفامو دزدیده بودن و گارسه ام
ناقص شده بود . بد جوری کف کردم . دلم می خواست یکی یکی خفه شون کنم . هرچی عربده
کشیدم هیچکی جواب نداد. انگاری تو شهر مرده ها زدی زیر آواز خر درچمن.
این
جماعتو به حال خودش بذاری ؛ جورابو از پای خودش می دزده. می دونی گارسه ناقص یعنی
چی؟ نه نمی دونی . تو فقط بلدی بنویسی و از من ایراد بگیری. گارسه ناقص یعنی اینکه
نه می تونی حروفچینی کنی و نه می تونی حروف پخش کنی. یعنی آچماز کامل. گیرپاچ. باس
هی تو سر و کله خودت بزنی وبه زمین و زمون فحش و بد و بیراه بگی.
آدمی
که نتونه حروف بچینه و یا پخششون کنه درس مثه کسیه که می خواد داد بزنه ولی صداشو
تو گلوش میخکوب کردن. مثه سرب داغ تو دهن.
ولش
کن بابا چی دارم می گم؟
سدامجد به دادم رسید و کلی از حروف های ناقصم رو میزون
کرد. دمش گرم . اگه بخوام مرادی داشته باشم اونه. جدی می گم. لامصب مثه یه آبشار
زلاله و مثه اشگ چشم بیدریغ.
گفتم
برات که از ریخته گری زدم بیرون . طفلک اوس اسمال ورشکست شد و ریخته گری رو جمع
کرد . راسش با این همه کارخونه سماور برقی که مثه ریگ بیابون از زمین جوشیده ،
کاسبایی مثه اوس اسمال ول معطلن. تو راسه سداسماعیل کلی ریخته گری بود که حالا یکی
یکی مثه قطره بارون تو کویر بخار شدن. انگاری اصلن نبودن. خدا بداد مسگرا برسه
..... میدونی اگه صدا ی چکش کاریشون خفه بشه یعنی چی؟ یعنی تهرون آوازشو از دس
میده. یعنی این شهر کلا می میره. گفته
باشم.
فتح الله کیاییها
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen