به سر بداران گمنام میهنم.
چونان گردنکشان سرافراز
دندان زده سیب را
رانده گان بهشتیم.
با سنگ خاره ای بر دوش
و نا هموار شیبی در پیش .
که کیفر را
انجامی ، نه !
عشق را تاوان :
درد ، زخم و زندان .
پاد افره گناهی ،
زیب قامت انسان .
خدای را بنده نبودیم و
و شیطان را :
فرمانبردار ...
هرگز.
دلداده گان عاشق و گمنامیم.
زیبنده گان عشق .
چنینیم.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen